رقص کولی

شبی مه آلود زیر نور ماه

رقص کولی

شبی مه آلود زیر نور ماه

بهاریه

بهار یعنی بوی دشت های باران خورده ی جنوب   

 

بهار یعنی بوی کارون، بوی دز 

  

بهار یعنی شقایق های روییده در دامنه کوه های خوزستان  

 

بهار یعنی بوی رطوبت آمیخته با بهار نارنج  

 

بهار یعنی باران های وحشی خوزستان که دوست دارم تا آخر زیرش بمانم و آرزو کنم برای همه آنهایی که دوستشان دارم  

 

بهار یعنی بی بی، بوی پیراهنش، لبخندش، مهربانی اش، ناز کردنش... و حالا برای سومین سال، جای خالی اش که هیچ چیز و هیچ کس پُرش نمی کند   

 

بهار یعنی مامان بزرگ و آقاجون    

 

بهار یعنی عمه، عمو، دایی، خاله  

  

بهار یعنی دختر خاله ها و پسرخاله ها، دختر عمه ها و پسر عمه ها، دختر عموها و پسر عموها، دخترایی ها و پسر دایی 

 

بهار یعنی دور هم جمع شدن ها و خندیدن ها تا نزدیک صبح  

  

بهار یعنی دویدن در مزرعه عمو  

   

بهار یعنی بستنی با شیر گاو میش  

 

بهار یعنی درختان سدر و میوه اش کُنار*  

  

بهار یعنی آزاد و رها دویدن در دشت ها و کوه های جنوب  

  

بهار یعنی عیدی دادن و عیدی گرفتن 

 

بهار یعنی بوسیدن دست ِ بزرگترها 

 

بهار یعنی در آغوش کشیدن ِ خواهر ها و برادرم 

 

بهار یعنی جای خالی راز که امسال سر سفره هفت سین کنارم نیست 

 

بهار یعنی تمام حس های خوب ِ نوروز 

 

بهار یعنی تو که بهار ِ امسال را برایم از همیشه زیباتر کرده ای  

 

 

 

 

 * خوزستانی ها به میوه درخت سدر، کُنار می گویند.