لعنت به فصل محبوب من! وقتی تو را، که پاییزی ترینی، کنارم ندارم.
لعنت به بادهای سردش، وقتی دستان ِ تو نیست که برای پیچیدن میان ِ موهایم با آن رقابت کند.
لعنت به فرش ِ رنگینش، وقتی قدمهایت بر آن دنبالم نمی کند تا صدای خنده هایمان هارمونی ِ نت های سرخ و زردش را کامل کند.
و لعنت به همین باران، که تمام ِ تابستان را به امید ِ باریدنش گذراندم.
لعنت به قطره قطره اش که با اشک هایم می آمیزند تا نطفهء دلتنگی هایم بسته شود.
باران که ببارد، تمامی خیابان های شهر نام تو را در گوشم زمزمه می کنند.
باران که ببارد، تمامی کوچه ها و سنگفرش ها بهانهء تو را می گیرند، همهء اتوبوس های شهری، همهء حوض های پارک با تمام ِ فواره هایشان، همهء شمشادهای باران خورده، همهء چراغ ها...
وقتی نباشی
حتی ارباب ِفصل ها هم با آن همه رنگ، بی رنگ است.
وقتی نباشی
حتی لعنت به خزان، فصل محبوب من!
کوچه وقتی که نباشی رگ خشکیده ی شهره
ماه تو گوش خونه گفته دیگه با پنجره قهره
سلام عزیزم
لال مونی گرفت اول صبحی
و اینکه یاد این شعر حامد عسکری افتادم:
یک روز از این کویر برمی گردم
یک روز اگرچه دیر برمی گردم
ای ماه مرا ببخش اگر منتظری
دندان به جگر بگیر برمی گردم
.
.
.
سلام عالی بود
تبریکااااااااااااااااااااااااات فراوان محبوب جان...
..باآرزوی خوشبختی و شادکامی....
من بودم...بی نام...
سلام محبوبم
منم دچار یه بی رنگی و سقوط شدم
سقوط توی بی تفاوتی ها
سقوط توی بی رنگیها
وای واقعام حبوب لعنت به این فصل با همه دلگیریا و دلتنگیا و زیباییهاش
قربونت برم من محبوب دوست داشتنی و عزیزم
هیچ کس نمی تونه حس کنه که چی نوشتی!! جزء همون دوتایی که نوشتت مالشونه
اشکام بند نمی یاد..........
یار موافق که کنارت نباشد انگار همه زیبایی های دنیا بی مصرف یک گوشه بیکار می افتند و دهن کجی می کنند به حال و روزت....
و الله که شهر بی تو مرا حبس میشود
سلام
این پست یه حسی داشت که آدم می مونه چی بگه!
خیلی قشنگ نوشتین
لعنت به این همه دلتنگی و انتظار....
پاییز باشه....اون باشه....پاییز میشه پاییز
پاییز باشه...اون نباشه....پاییز،پاییزتر میشه...میشه خود دلتنگی.....
پاییز باشه...اون هم باشه...اما پیش تو نباشه...مال تو نباشه....پاییز میشه جهنم...میشه داغ....میشه رنج....
قربون دل ابری و بارونیت محبوب عزیزم....فصل محبوبِ محبوبِ ما اومده....کاش همون پاییزی باشه که تو دلت میخواد...اگر هم نیست،کاش اونجوری بشه....اینکه دیگه شدنیه...ها؟
به به ، به به ... عشقولانه تان رو بخورم من .
جیگرتوو که به مهشید زنگ زدی. مرسی عزیزم. اومده برای مکث کامنت نوشته ، نصف کامنت درباره تو هست خانم گل.
شرمنده من خیلی پاییز رو دوس دارم. البته می دونم بحث سر چیز دیگه ایه، دعوا سر لحاف ملا است. گاهی باید یار رو موافق کرد یه جورای خرش کرد. اگه شدنی نیست هم که بیخیال من هستم و این پاییز.
بهتره آرامشی رو که قرار بود یار به من بده، توی خودم جستجو کنم. یار فقط دری از صفات منو برای من باز می کنه. یه جوری خودم رو واسه خودم معرفی میکنه. همه آدم ها کاملن. دیگران فقط نقش متبلور کردن صفات آدمی رو بازی می کنن. در واقع همه چی توی خودمونه نه در یار و ....
سالها دل طلب جام جم از ما می کرد وانچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد.
البته داشتم این مطالب رو واسه پست جدیدم می نوشتم که حالا تقدیمش می کنم به شما.
سلاااااااام
مث اینکه مخاطب خاص داشت.. خب الان برا چی مامانگار تبریک گفتن؟ برای چی عمه زری نوشته عشقولانه؟ آیکون دارم از فضولی میمیرم:دی
برا هر کی نوشت عاشق پاییزم نوشتم من که پاییز رو دوس ندارم.. ولی خب پاییز دوستان را دوست میدارم بسی..
http://s2.picofile.com/file/7169719993/315674_10150800272675722_853075721_20866509_973205899_n.jpg
سلام محبوب
من خیلی وقته گمت کردم
فکر میکردم دیگه نمینویسی خیلی خوبه که اینجایی
وقتی تنهایی حتی اگه بهشت هم باشی دیگه بهشت به چشمت نمیاد
سلام عزیزم...سلام عزیزم...سلام عزیزم...سلام عزیزم....قربان سلام عزیزمتان بروم من گلی خانم....من که مردم از حسودی...خوش به حالش با این عاشقانه ات...خوش به حالش با این همه مهری که نصیبش می شود...خوش به حالش که تو را دارد...
سلام محبوبه جانم ... مبارک است عزیز .
دنیای عجیبیه این نت! یه آم شک کردم که نکنه اینجا رو من مینویسم و نمیدونم ، مثل این فیلما که یکی دو شخصیتی میشه و کارایی که با اون یکی شخصیتش انجام میده یادش نمیاد! اما دیدم با اسم مشترک و فصل محبوبِ مشترک بیشتر باید همزاد باشیم نه دو شخصیتی...